لطیفه
روزی فردی در جستجوی اب از کوچه ای میگذشت که چشمش به کودکی در استانه ی خانه ای افتاد
از ان کودک طلب اب کرد
پس از لختی ان کودک با ظرفی پر از دوغ بازگشت . ان دوغ به رهگذر گوارا امد و طلب ظرفی دیگر کرد که بلا درنگ ان کودک برایش مهیا نمود
رهگذر پس از صرف دوغ از کودک پرسید علت اینهمه مهربانی و بخشش چیست؟
کودک گفت : موشی در دیگ دوغ ما افتاده و مادرم گفته که دوغها را به فقرا بدهم
ان مرد از شدت ناراحتی ظرف دووغ را بر زمین کوبید و انرا خرد کرد
ناگهان کودک بانک بر اورد که : مادر این مرد ظرف غذای سگمان را خرد کرد
دوشنبه 29 اسفند 1390 - 2:29:01 PM